زمان جاری : چهارشنبه 06 تیر 1403 - 6:19 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 287
نویسنده پیام
nima آفلاین


ارسال‌ها : 13
عضویت: 31 /1 /1392
محل زندگی: mashhad
سن: 16
شناسه یاهو: nima.einstein1

تشکر شده : 1
کشاورز فداکار (داستان کوتاه)

مدت ها پيش کشاورز فقيري براي پيداکردن غذا يا شکاري به دل جنگل رفت. هنوز مسير زيادي را طي نکرده بود که صداي فرياد کمکي به گوشش رسيد. او صدا را دنبال کرد تا به منبع آن رسيد و ديد که پسر بچه اي در باتلاقي افتاده و آهسته و آرام به سمت پايين مي رود. آن پسر بچه به شدت وحشت زده بود و با چشمانش به کشاورز التماس مي کرد تا جانش را نجات دهد. کشاورز با هزار بدبختي با به خطر انداختن جان خودش بالاخره موفق شد پسرک را از مرگ حتمي نجات دهد و او را از باتلاق بيرون بکشد...

فرداي آن روز وقتي که کشاورز روي زمينش مشغول کار بود، کالسکه سلطنتي مجللي در کنار نرده هاي ورودي زمين کشاورز ايستاد. دو سرباز از آن پياده شدند و در را براي آقاي قد بلندي که لباس هاي اشرافي بر تن داشت باز کردند. زماني که آن مرد با لباس هاي گران قيمتي که بر تن داشت پايين آمد، خود را پدر پسري که کشاورز روز گذشته او را از مرگ نجات داده بود معرفي کرد. او به کشاورز گفت که مي خواهد اين محبتش را جبران کند و حاضر است در عوض کار بزرگي که او انجام داده، هر چه بخواهد به او بدهد.

کشاورز با مناعت طبعي که داشت به مرد ثروتمند گفت که او اين کار را براي رضاي خدا و به خاطر انسانيت انجام داده و هيچ چشم داشتي در مقابل آن ندارد. در همين موقع پسر کشاورز از ساختمان وسط زمين بيرون آمد. مرد ثروتمند که متوجه شد کشاورز پسري هم سن و سال پسر خودش دارد، به پيرمرد گفت که مي خواهد يک معامله با او بکند. مرد ثروتمند گفت: حال که تو پسرم را نجات دادي، من هم پسر تو را مثل پسر خودم مي دانم. پس اجازه بده هزينه تحصيل او را در بهترين مدارس و دانشگاه ها بپردازم. کشاورز موافقت کرد و پسرش پس از چند سال از دانشگاه علوم پزشکي لندن فارغ التحصيل شد و به خاطر کشف يکي از بزرگ ترين و مهم ترين داروهاي نجات بخش جهان که پني سيلين بود، به عنوان يک دانشمند مشهور شناخته شد. آن پسر کسي نبود جز الکساندر فلمينگ. چند سال گذشت... دست بر قضا پسر مرد ثروتمند به بيماري لاعلاجي مبتلا شد و اين بار الکساندر، پسر کشاورز که امروز يک دانشمند برجسته بود با داروي جديدش بار ديگر جان آن پسر را نجات داد.

جالب است بدانيد که آن مرد ثروتمند و نجيب زاده کسي نبود جز لردراندلف چرچيل و پسرش هم کسي نبود جز وينستون چرچيل.

شنبه 31 فروردین 1392 - 19:45
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

theme designed for MyBB | RTL by MyBBIran.com